چند تا عکس از شش ماهگی پانیا
-
سلام جیگر طلا این روزها خیلی با نمکتر شدی یواش یواش می خواهی سینه خیز بری یهو می بینیم سه چهار تا غلت خوردی رفته روی سرامیکها دوباره برت می دارم میزارمت سر جات تازگیها هم دیگه روی بیبی بانسرت (صندلیت) نمیشینی هی میخواهی بیایی پایین خلاصه از صبح که پا میشیم تا شب یه سره در خدمتگذاری هستیم دیگه وقت هیچ کاری رو واسه خودم ندارم ولی اینقدر با تو بودن شیرین ودلنشینه که گذشت دقیقه ها رو نمی بینم خلاصه بد جوری عا شقتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی